محل تبلیغات شما

طرز نگاهش اذیتم می‌کنه.

حسرت و ترسو تو چشماش میبینم

میترسم بیشتر از پنج دهم ثانیه نگاش کنم 

میترسم بفهمه افکارشو میخونم ، درکش میکنم.

اشکم می چکه وقتی اینارو می نویسم 

شاید باورش سخت باشه اما میترسم از دستشون بدم

هیچوقت رابطه صمیمانه آنچنانی ای با هم نداشتیم ولی احساس میکنم اگه نباشن باید همگی احساس پوچی کنیم

فاطیما میگفت آخرین نگاه های پدر بزرگش عجیب غمگین بود

دیگه ادامه نمیدم.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها